سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نفس رضا...

سلام

حدود یک هفته ای میشه که سر دعوا با رضا دیگه از بس قاطی بودم گفت دیگه تموم شد دیگه بر نمیگردم پیشش دیگه بهش فکر نمیکنم دیگه التماس نمیکنم به درک که رفت لیاقت منو نداشت هیچوقت تلاشی واسه عشقمون نمیکنه یه بارم که خیر سرش خواست از اشتباهم با منت بگذره سر دلیل کارم دعوا رو بزرگ کرد و نمیخواست من دلیلم رو بگم فقط میخواست با منت و مقصر جلوه دادن من منو ببخشه و با هم باشیم که من چون دلیل واسه کار داشتم میخواستم بدونه اما اون میگفت من میخوام خودمو تبرعه کنم و دلیلام بیخوده و خلاصه گذشتم ازش اما دو روزی بود تا دلم تنگ میشدزنگ میزدم اونم با جونم و عزیزم و جان گفتناش تحویلم میگرفت اما صمیمی نمیشدو زود قطع میکرد منم میزدم زیر گریه حتی بخاطر اینکه عاشق مرتضی پاشایی هست و صداشم بهش میخوره رفتم آهنگ جدیدش که یه بار هفته قبل رضا دانلود کرده بود و واسم گذاشته بودو دانلود کردم و گوش میدادم و گریه میکردم آخه با حال من جور بود اگه گوش بدید میفهمید چی میگم آهنگ ستایش از مرتضی پاشایی... دیشب زنگ زدم گیتارش پیشش بود و واسم  یکی از آهنگ های مرتضی پاشایی رو خوند و به گریه ام  انداخت ...صداشو پر کردم اگه بشه میذارم تو وبلاگ گوش بدید...اما من کاراشو بی جواب نمیذارم و انتقام میگیرم ازش بعدها خودش میفهمه یه کاری میکنم که بسوزه از کاراش منم میتونم انتقام بگیرم و میگیرم...!!!


نوشته شده در دوشنبه 91/8/15ساعت 11:45 صبح توسط نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



پیج رنک